یا الهیّ و ربّی و مولای

کردگارِ عظیم بی همتای

به که رو آورم؟ چه چاره کنم؟

بندِ غم را چگونه پاره کنم؟

چون شوم زار و خوار و بیچاره

دردِ من را تو میکنی چاره

چون تویی کردگار و آقایم

در برت عجز و لابه بنمایم

گر زنی آتشم به جان و به تن

دوستانت جدا مساز از من

گر در آتش بیفکنی زارم

دست از عشق بر نمیدارم

آن چنانم به روی تو مشتاق

که محال است صبرِ دردِ فراق

طعم آتش چشیدنت آسان

بار هجران کشیدنت نتوان

گر فراقم نصیب فرمایی

نیستم طاقتِ شکیبایی!

گنه اندوخته ام بجای صواب

کیفرم آتش است و زجر و عذاب

کن کرامت به این فقیرِ حقیر

درگذر از گناه و از تقصیر

عفو کن، عفو، سیّدی، مولا

رحمتت را نصیبِ من فرما

حاج اصغر عرب (خرد)


خواهش میکنیم منبع را ذکر کنید pasandideh.blog.ir