السَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ،

 

سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار

 


1400سال پیش در منزل: "بنی مقاتل" امام پرده خیمه ی "عبیدالله بن حر جعفی" را کنار زد و و روبه عبیدالله ...کرد و فرمود: آیا دختر پیامبرت را یاری نمی کنی و در رکابش نمی جنگی؟

عبیدالله گفت :به خدا سوگند من می‌دانم که هرکس از فرمان تو پیروی کند، به شهادت و خوشبختی ابدی نایل شده است؛ ولی من احتمال نمی‌دهم که یاری من به حال تو سودی داشته باشد؛ زیرا در کوفه کسی را ندیدم که مصمم به یاری و پشتیبانی شما باشد و به خدا سوگندت می‌دهم که از این امر معافم بداری؛ زیرا جان من هنوز مرگ را بر خود ارزانی نداشته است (تمایلی به مرگ ندارد)؛

ولی این اسب خود «ملحقه» را که به خدا سوگند، تا حال به وسیله آن دشمنی را تعقیب نکرده‌ام، جز اینکه به او رسیده‌ام و هیچ دشمنی مرا تعقیب نکرده است، مگر اینکه با داشتن این اسب از چنگال او نجات یافته‌ام (را به حضور شما تقدیم میکنم)، پس آن را بگیر که مال توست.

امام فرمود: اکنون که در راه ما از نثار جان امتناع می‌ورزی، ما نیز به اسب تو، نیاز نداریم.

 

حال امام زمانمان درب تک تک خانه هایمان را می زند و ندای هل من ناصر ینصرنی مهدی سر می دهد ولی هر کداممان بهانه ای داریم یکی زن و فرزند را بهانه می کند یکی وقت ندارد یکی حال ندارد و آقـــــــا 1142 سال است که یـــــــــار ندارد....و زمان هچنان در گذر است....

 

کمی به خود بیاییم.....

 

پیشنهاد کتاب: کتاب "کمی دیرتر" سید مهدی شجاعی را بخوانیم جوانی که بر خلاف همه صدا زد آقا نیا....