می خوام برم ونیز
پیدا کنم یه میز
خیلی تر و تمیز
با یه چاقوی تیز
روش بنویسم یه ریز
دوستت دارم عزیز!

زندگی یعنی
همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !
می خوام برم ونیز
پیدا کنم یه میز
خیلی تر و تمیز
با یه چاقوی تیز
روش بنویسم یه ریز
دوستت دارم عزیز!

زندگی یعنی
همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !
مهلا نوری
مجید یارگیو
مگر که خون من است این که می شود نوشت؟
که پیک اولش این گونه برده از هوشت
کلیددار تویی ای نگاهبان بهشت
بگیر دست مرا و ببر به آغوشت
کشیده ای به ظرافت کمان ابرو را
به قصد جان من و خلق تا بناگوشت
سیاه بخت تر از موی سربه زیر تو شد
هر آن کسی که سرش را نهاد بر دوشت
شهید اول این بوسه ها منم... برخیز!
نشان بزن به لب آخرین کفن پوشت...
علی رحمانی پور